«نوار سفید» که فیلمی سیاه و سفید با موضوع روابط میان شاگردان، معلمان و مدیران یک مدرسه در آلمان، سالهای نزدیک به جنگ جهانی دوم است، موفق شد مهمترین جایزه معتبرترین جشنواره سینمایی جهان را از آن خود کند.
میشائیلهانکه با همان اولین ساختههایش نشان داد که از تواناییهای خاصی بهرهمند است. «ویدئویبنی» از حضور کارگردانی خبر میداد که میخواهد عادتهای ذهنی تماشاگر را به هم بریزد. این فیلمساز اتریشی الاصل، با همان چند فیلم اولش به عنوان کارگردانی خلاق و توانا شناخته شد ولی نقطه اوج کارنامهاش از زمانی رقم خورد که به فرانسه آمد.
در «معلم پیانو» او رابطهای غیر متعارف را با پرداختی سرد و دوربینی نظارهگر و لحنی که بر بیموضعی تکیه دارد، روایت میکند.
هانکه با شیوه خاص دکوپاژ و میزانسهایش روحیات اریکا(ایزابل هوپر) را که یک معلم پیانوست به تصویر میکشد و به نظر میرسد که سردی و خشکی کاراکتر او با لحن کارگردانی هانکه به شدت همخوان و همسان است.
در فیلم نادیده گرفته شده «رمز ناشناخته»، هانکه تماشاگرش را با پرسشهایی که طرح میکند و انتظاری که میآفریند همراه میکند و به واکاوی روابط انسانی میپردازد. مایه جستوجو در «رمز ناشناخته» با ابهامی هنرمندانه دنبال میشود.
«زمان گرگ» دریچهای تازه را در سینمای هانکه میگشاید. فیلم روایت خانوادهای است که به ییلاق میروند و در آنجا با خانوادهای شرور و مزاحم مواجه میشوند. تیر خوردن پدرخانواده، نقطه آغازین مصائبی است که بر سر این خانواده میآید. ناامیدی و نگاهی سیاه به دنیای پیرامون حرف اول و آخر را در «زمان گرگ» میزند. بازی با قواعد ژانر و رسیدن به لحن و زبانی تازه از ویژگیهای بارز این ساخته هانکه است.
«پنهان» بهترین فیلم هانکه و از بهترینهای سینما در هزاره سوم است. استادی هانکه در پرداخت روابط انسانی و سرک کشیدن در هزارتوهایی که انبوه تناقضهای جهان معاصر را نمایان میکنند و دغدغه تقریبا همیشگی فیلمساز در رویکرد به سیاست، در این فیلم به اوج خود میرسد.
در «پنهان» ژرژ لوران( دانیل اوتوی) که مجری تلویزیون است و زندگی آرامی دارد با نوارهایی مواجه میشود که از رخدادهای تکاندهندهای خبر میدهند. به این ترتیب آن آرامش ظاهری جای خود را به تنش و عصبیتی میدهد که هانکه در به تصویر کشیدنش مهارت فوقالعادهای از خود نشان میدهد. نکته جالب توجه «پنهان» تعلیقی است که در سراسر اثر موج میزند، بیآنکه هانکه برای آخرین سوسپانس رویکردی متعارف را در پیش بگیرد. او در اوج التهاب هم همه چیز را با پرداختی خود دارانه روایت میکند و همین بر مهابت ماجرا میافزاید.
اضطرابی که هانکه در «پنهان» به نمایش میگذارد، کاملا اصالت دارد و فرمی که برای نمایش این اضطراب به کار میگیرد، از سرزندگی و طراوتی حکایت میکند که با تسلطی تمام و کمال از ریزترین جزئیات، از مکثی کوتاه گرفته تا نگاهی گذرا نیز به سادگی نمیگذرد.
میشائیل هانکه، التهاب، اضطراب و تناقض را در جهان معاصر میکاود و به آن میپردازد، بی آنکه نگاه نظارهگر خود را از دست بدهد. هانکه ترجیح میدهد کنار بایستد و قضاوت را به عهده تماشاگر بگذارد. به همین دلیل است که از پرداخت تعمدا سرد دست برنمیدارد و اتفاقا با این کارش، موفق میشود تاثیر بیشتری بگذارد. او موقعیت را ترسیم میکند و کاراکترهایش را در مواجهه با آن قرار میدهد و سعی میکند دوربینش خوددار باشد و البته دقتنظرش را هم از دست ندهد؛ چنانکه چیزهای به ظاهر بیاهمیت هم از دید هانکه پنهان نمیماند.
هانکه با «نوارسفید» در واقع نوار موفقیتهایش را تداوم بخشید؛ فیلمسازی که معمولا نوسان چندانی میان ساختههایش مشاهده نمیشود و سالهاست نشان داده که کارگردانی مبتکر و صاحب سبک است که با هنرمندی، اضطرابها، تنش و تناقضات جهان معاصر را به زبان سینما بیان میکند.